جدول جو
جدول جو

معنی حسین بلخی - جستجوی لغت در جدول جو

حسین بلخی
(حُ سَ نِ بَ)
ابن محمد بن خسرو. در شوال 520 هجری قمری / 1126 میلادی درگذشت. وی به ابن خسرو شهرت دارد و اخبار ابوحنیفه را گردآوری نموده است. (معجم المؤلفین از سیر النبلاء ج 12 ص 136) (الوافی بالوفیات ج 11 ص 108) (لسان المیزان ج 2 ص 312) (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ غَ)
حسین بن مسعود بن محمدبغوی. وی شافعی بود. کنیه اش ابومحمد و لقبش فراء و محی الدین و محی السنه. در علم فقه و تفسیر و ادبیات وحدیث و رجال و معرفت و اسامی صحابه و روایت اخبار دست داشت. او راست: 1- تفسیر القرآن. 2- التهذیب در فقه شافعی. 3- الجمع بین الصحیحین. 4- شرح السنه. 5- معالم التنزیل در تفسیر و ظاهراً این کتاب غیر از تفسیر القرآن است. 6- مصابیح السنه در حدیث و شبیه کتاب من لایحضره الفقیه ابن بابویه صدوق است که اسناد اخبار را حذف کرده و خبر را به راوی اصل که از معصوم شنیده است نسبت میدهد و تفسیر مذکور متوسط است و از تفاسیر صحابه و تابعین و مابعد ایشان نقل کرده و تاج الدین ابونصر عبدالوهاب بن محمد حسینی متوفی به 875 هجری قمری آنرا تلخیص کرده است. بغوی با غزالی معاصر بوده و در سال پانصد و ده یا یازده یا شانزده هجری قمری در مرورود وفات یافت و زادگاهش شهر بغ یا بغشور مابین مرو و سرخس و هرات بوده و در مقام نسبت بدانجا بغوی گفتن شاذ و مخالف قیاس است. (از ریحانه الادب). و رجوع به نامۀ دانشوران ج 4 و لغات تاریخیه و جغرافیه وحبیب السیر ج 2 و تاریخ الخلفا ذیل محی السنه و اعلام زرکلی و انجمن آرا و معجم المطبوعات و مآخذ آن شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن عبدالله چلبی آدرنوی حنفی متخلص به آلی. درگذشتۀ 1050 هجری قمری یک تاریخ عمومی به ترکی نگاشته و دیوان شعر ترکی و ریاض التراجم و جز آن به ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 322)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ حِلْ لی)
ابن کمال الدین الابزر الحسینی الحلی ادیب شاعر رجال شناس. او راست: کتاب الرجال. (معجم المؤلفین از شعراء الحلۀ خاقانی ج 2 ص 78) (بروکلمان ج 2 ص 373) (ذریعه ج 9 ص 20 و28) (فهرست دانشگاه ج 3 ص 567) (سلافه ص 545)
ابن دره نیلی عالم فقیه بود و در نیل در 644 هجری قمری درگذشت و جنازه اش را به حله بردند. تصانیف دارد. (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن عمر. منسوب به جد خویش و محدث است. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ لِ)
ابن حمزه بن محمد بن عبدالله شیرازی در حجاز بود و به سال 683 هجری قمری به دمشق شد. او راست: تحفهالروح و الانس. (هدیه العارفین ج 1 ص 314)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ بَ دَ)
ابن سامی بن علی بدوی شافعی مدرس جامع ازهر بود و در قاهره در 1362 هجری قمری 1943/ میلادی درگذشت. او راست: ’قصه سیدنا داود’ و جز آن. (معجم المؤلفین از الاعلام الشرقیه ج 2 ص 105) (فهرست کتاب خانه ازهر ج 6 ص 20)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ بَ)
خراسانی (شاه...) از شاعران دوران میرعلی شیر است. (ذریعه ج 9 ص 234)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ بَ)
ابن عبدالله معتزلی مکنی به ابوعبدالله. متکلم. مؤلفات بسیار داشت و در 367 هجری قمری 978/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین ج 4 ص 19)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِبَ غَ)
ابن مسعود بن محمد معروف به ابن فراء بغوی شافعی در مروالرود خراسان در 516 هجری قمری 1122/م. پس از هفتادواند سال عمر و دیدن بیش از هشتاد راوی حدیث درگذشت. او راست: معالم التنزیل در تفسیر و مصابیح السنه و التهذیب و شمائل النبی و ’الجمع بین الصحیحین’. (سیر النبلاء ج 12 ص 103) (طبقات الشافعیه ج 37 ص 2) (تذکره الحفاظ ج 15 ص 2) (ابن خلکان ج 1 ص 402) (شذرات ج 4 ص 48) (روضات ص 246) (طبقات المفسرین سیوطی 12) (مفتاح السعاده) (کشف الظنون) (معجم المؤلفین) (هدیه العارفین ج 1 ص 312) (تاریخ گزیده ص 809 و 813)
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ بَ)
محمدامین. شاعر و از ملازمان بابر میرزا (قرن 9 هجری) بود و در استرآباددرگذشت. وی پدر امینی بلخی سمرقندی است. از اوست:
ای سیه چشم خطائی مرغ جان را با تو انس
وز سیه چشمان دیگر همچو آهو دل برم.
(از ترجمه مجالس النفایس چ حکمت ص 43) (از الذریعه قسم 1 از جزء 9 ص 104) (از فرهنگ سخنوران). و رجوع به امینی بلخی سمرقندی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ بَ)
ابن طالب بن عباس بن ابراهیم بن حسین بن عباس بن حسن بن عباس بن حسن بن محمدعلی بلاغی ربعی کاظمی شاعر نجفی. درگذشتۀ 1320 هجری قمری 1902/ میلادی (معجم المؤلفین ج 4 ص 13)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ بَ)
دهی است از دهستان چاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 4هزارگزی شمال خاوری الیگودرز کنار راه مالرو حسین آباد به شفیعآباد. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل. دارای 197 تن سکنه میباشد. فارسی و لری زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات، چغندر، پنبه. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ بِ)
دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. واقع در 12هزارگزی خاور الشتر و 12هزارگزی خاور راه خرم آباد به الشتر، ناحیه ای است واقع در جلگه. سردسیر مالاریائی. دارای 180 تن سکنه میباشد. فارسی، لکی زبانند. از سرآب هنام مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات، پشم، حبوبات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ حسنوند بوده برای تعلیف احشام، زمستان قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ سَ لَ)
ابن علی بن عبدالله بن محمد رهاوی سلمی منسوب به یکی از قراء دمشق. کتابی در قرائت داشت و در دمشق در رمضان 414 هجری قمری / 1023 م. درگذشت. (معجم المؤلفین از ابن الجزری ج 1 ص 245)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن ابی القاسم بغدادی ملقب به عزالدین فقیه اصولی ادیب و پزشک و قاضی بغداد بود. او راست: الهدایه در فقه و کتابی در طب و جز آنها. وی در 712 هجری قمری 1312/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از الدیباج ابن فرحون 105)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ چَ لَ)
ابن عبدالله ادنه وی حنفی ملقب به آلی. او راست: ’عقود الجمان’ و ’لجه اللغات’ و جز آن و در 1050 هجری قمری 1640/ میلادی درگذشت. (هدیه العارفین ج 1 ص 322 و معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ حَ لَ)
ابن عمر بن حسن بن عمر بن حبیب حلبی ملقب به شرف الدین در جمادی دوم 712 هجری قمری / 1312 میلادی متولد و در حلب 777 هجری قمری / 1376 میلادی درگذشت. او راست: ’الفهرست’ و ’المشیخه’. (معجم المؤلفین از شذرات الذهب ج 6 ص 351)
ابن حبیب ملقب به بدرالدین. درگذشتۀ779 هجری قمری او راست: فصول الربیع. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
لنگر دریا ابن (حضرت علیا) شیخ المشایخ بن شیخ حسین بلخی. از فرزندان ابراهیم ادهم بلخی. او را از آن جهت لنگر دریا نامند که گویند وقتی جهاز پاره شده بود ببرکت قدم ایشان دریا پایاب شد و همه خلق بسلامت بساحل رسیدند. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا